حجاب تعیینکننده مرز بین حریم خصوصی و عمومی است
دکتر رحیمپور ازغدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی

حجاب مرز حریم خصوصی و عمومی را تعیین میکند و پوشیدگی در منظر عمومی باعث پنهان شدن جنبه جنسی و آشکار شدن جنبه انسانی میشود.
انتقاد به بحث هویت جنسی در باب عادیسازی است، چرا که بحث پوشش به کارکرد اخلاقی هم مرتبط است. افرادی معتقد هستند که این بدن فلسفه خاصی ندارد و با این بدن هر کار میتوان کرد که بر اساس این عقیده کارکردهای بدن زیاد است و یک کارکرد آن کارکرد جنسی است.
در حکومت اسلامی مؤمن و فاسق سهم حقوقی مساوی در جامعه دارند و لذا تفاوتی بین انسانها وجود ندارد، اما به لحاظ ارزش اخلاقی این دو متفاوت هستند، چرا که این دو سبک زندگی بر اساس قرآن نیز یکی نیست.
افرادی که این دیدگاه را دارند اگر به روح، نفس و موجود ابدی قائل و به نوع استفاده از بدن وارد بودند این تفکر را نداشتند و مشکل اصلی آنها این است که انسان را با بدن و غریزه میسنجند و وقتی درباره فلسفه اخلاقی بدن با آنان صحبت کنی مورد تمسخر قرار خواهی گرفت، آنها معتقدند با این بدن هر کاری میشود کرد و به اعتقاد آنان با یک دست میتوان دزدی کرد و با دست دیگر کار خیر انجام داد.
در این خصوص بحث ما فقط پوشش اسلامی نیست، چرا که پوشش در همه ادیان از یهود تا مسیح بوده و هست، اما این نوع نگاه به پوشش و برهنگی بدون در نظر گرفتن اخلاق از منظر همه ادیان الهی رد است. بر فرض مثال اگر آخرتی در کار نباشد حکمت اقتضاء میکند که برهنه در عرصه عمومی ظاهر نشود، چرا که با برهنگی در عرصه عمومی، مناسبات جنسی از تعادل خارج میشود و تجاوز و خیانت جنسی، فروپاشی خانواده، فروپاشی اصل و نصب، فروپاشی عشق و تعهد اخلاقی زیر سؤال میرود.
فیلسوفان غیر دینی بشردوست هم قائل به برهنگی نبودند و آنها اعتقاد به ایدوئولوژی آموزشی که خالی از ارزش باشد را قائل هستند و این نگرش ارشاد را توهین به بشر میدانند که بر این اساس اگر ارشاد توهینآمیز است یعنی رشد توهینآمیز است و اگر رشد معنا دارد ارشاد نیز معنا دارد که البته اینکه که مرشد باشد و که را ارشاد کند مهم است و این همان دیدگاه سکولار به بدن است که هیچ ارتباطی بین بدن و ارزش اخلاقی قائل نیست که اواسط قرن ۲۰ این دیدگاه وارد مدارس شد.
این دیدگاه یک دختر ۱۷ ساله را کودک و ازدواج او را کودکهمسری میپندارد، اما رابطه جنسی در مدارس ابتدایی را با رعایت اصول بهداشتی جهت جلوگیری از بیماریهای مقاربتی آزاد اعلام میکنند و این تناقضگوییها وجود دارد و از همه بیشتر درباره حقوق کودک حرف میزنند.
در مدارس آموزش مسائل جنسی را قرار دادند و گفتند تا این کودکان بزرگ نشدند هویت جنسی را برایشان تعریف نکنید و بگذارید خودشان هویت جنسی را در قالب قانون سکولار بشناسند، اخلاق را مسئلهای فردی و عدالت را یک شعار رومانتیک برشمردند و قائل به پروتکلهای اجتماعی و دموکراسی شدند.
تصمیمات اصلی در نظام سرمایهداری را اکثریت مردم نمیگیرند، بلکه آنان تصمیمگیرنده و سپس افکار عمومی را مدیریت میکنند که یک بخش آن همین تصمیمات حوزه اجتماعی است و اکنون این مسئله را مطرح میکنند که والدین حق تربیت فرزندان خود را ندارند و می گویند امرو نهی از سوی والدین ممنوع است و قائل هستند به اینکه اینها تابوهای اجتماعی و بقایای اصول اخلاقی پوسیده دیکتاتوری سنتی و انحصارطلبی سنتی و تفتیش عقاید است.
آموزش مسائل جنسی تا سال ۱۹۶۵ در مدارس مطرح نبود و این مسائل فقط از طریق خانواده و کلیسا آموزش داده میشد، کلاسهای دختران و پسران در اروپا و آمریکا از هم جدا بود و بانوان غالباً اهل حجاب بودند، اطلاعات ضروری بیماریهای مقاربتی در سطح کالج به دانشآموزان داده میشد، استفاده از کلمات آموزشی سختگیرانه و محدود به اطلاعات پزشکی بود، اطلاعات در امور جنسی در حدی بود که قداست خانواده و ازدواج منهدم نشود و این موارد حدود ۶۰ سال پیش در اروپا و آمریکا مطرح بود.
بعد از این جریانات تحول شتابانی بر اساس ایدئولوژی آزادی فردی، سبک زندگی سرمایهداری و اصالت لذت مطرح شد و احمقانه و با شتاب در حرکت است.در این فضا آموزش جنسی محدودیت ندارد و برنامهریزی میکنند که اگر دانشآموزی تحت آموزش خانواده و کلیسا بوده باید بازسازی شود و چیزی به اسم انحراف و فساد جنسی در این دیدگاه معنا ندارد. این ایدئولوژی آمده که انحراف جنسی را کودک و نوجوان با اشتیاق بپذیرد و یک ارزش بداند، حق سقط جنین غیر ضرور که حرام یهودی و مسیحی بود، لواط ، همجنسبازی ، زنا و ... که در غرب و شرق عالم در اسلام و غیر اسلام جرم بود براساس این ایدئولوژی باید به کودکان آموزش داده شود.
در نگاه این ایدئولوژی فرزندآوری و تلاش برای تربیت فرزند ایدهآل نیست. اصلا خانوداه چرا؟ صلاح و فساد و درست و نادرست چیست؟ فداکاری معنا ندارد و ما آمدهایم تفریح کنیم و برویم، ازدواج برای خانوادهها هم یک گزینه عرفی روی میز است و تلاش میشود هویت جنسی در نسل جدید محو شود و این یعنی هویت انسانی ندارید و مسیح هم هر چه گفته برای خود گفته است که بر اساس این نگرش چیزی به نام اصول اخلاقی در امور جنسی وجود ندارد و استفاده از کلمات رکیک در کلاس درس و حساسیتزدایی از کودکان درباره روابط جنسی سبک زندگی آزاد است.
این سبک آموزشی از اواسط دهه ۶۰ میلیادی از آمریکا آغاز و به اروپا کشیده شد و از آنجا که این امر در سوئد پیشرفت چشمگیری داشت یک الگوی سوئدی مطرح شد. حجاب مرز حریم خصوصی و عمومی را تعیین میکند و پوشیدگی در منظر عمومی باعث پنهان شدن جنبه جنسی و آشکار شدن جنبه انسانی میشود و ما در جامعه همه انسان هستیم و در حریم خصوصی خود و در برابر همسر هویت جنسی پیدا میکنیم.
نظر شما :