حجتالاسلام و المسلمین پارسانیا؛ عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی
فرهنگ، بدون نظام معرفتی و ایمانی بیثمر است

فرهنگ بدون نظام معرفتی نمیتواند باشد و اتصال ایمانی و گرم هم باید حامی آن باشد. عنصر اقتصاد، تکنولوژی، قدرت و سیاست در تغییرات جهانی نقشا دارد ولی آیا فرهنگ هم در این تغییرات نقشی دارد و اگر دارد سازوکار آن چیست؟ مقولات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و ... در هم تنیده هستند و نمیتوان آنها را تفکیک کرد. در دنیای خارج فرهنگ جدای از قدرت و سیاست و تکنولوژی و اقتصاد وجود ندارد و فقدان هر کدام به موارد دیگر آسیب میزند. اگر یک جامعه، ایمانی باشد ولی اقتصاد آن قوام نداشته باشد اخلاق و فرهنگ هم از دست خواهد رفت.
در تعامل بین این امور، فرهنگ نقش هویتبخشی دارد، یعنی اگر اقتصاد و سیاست داشته باشیم ولی فرهنگ دو تا شود در این صورت قدرت و اقتصاد و فناوری هم دو مدل خواهد شد. زیرا فرهنگ چگونگی استفاده از هر کدام را صورت میبخشد، فرهنگ مانند روح در انسان است. هر شخصی با هر هویتی نیازمند اجزای مختلف مانند سیستم عصبی و دستگاه گوارشی و مغزی و قلبی و ... دارد و این روح است که عامل تمایز افراد از یکدیگر و معنابخش به انسان و جامعه است و تفاوت جوامع هم به فرهنگ آنها باز میگردد.
تغییر فرهنگ به معنای عوضشدن فرهنگ نیست بلکه بسط و توسعهیافتن است ولی اگر فرهنگ عوض شد هویت جدیدی هم ایجاد خواهد شد. هر فرهنگی جهان اجتماعی مناسب با خود را ایجاد میکند مثلا نقطه محوری فرهنگ اسلامی، توحید است و به همین دلیل فرموده است: قولوا لا اله الا الله تفلحوا؛ و این نگاه توحیدی، تفسیری متفاوتی از عالم به انسان میدهد و هستی سراسر آیات الهی خواهد بود. قرآن و اسلام هم با همین اندیشه پدید آمد.
فرهنگ بدون نظام معرفتی نمیتواند باشد و اتصال ایمانی و گرم هم باید حامی آن باشد؛ وقتی پیامبر اسلام از جبل النور پایین آمد و در انذر عشیرتک الاقربین بسط یافت هم علی بن ابیطالب(ع) و هم ابوجهل آن را فهمیدند اما یکی ایمان آورد و دیگری مقاومت کرد؛ فرهنگ باید با گوشت و خون کسی که آن معنا را دریافت کرده است، عجین شود؛ حضرت خدیجه(س) وقتی فرهنگ اسلامی را پذیرفت در اقتصاد و تعاملات او هم مؤثر واقع شد.
اگر فهم، عقلانی بود ولی گرایش آن دنیوی بود در نگاه فارابی مدینه فاسقه است و نه فاضله، این مدینه تحریفشده است و وقتی خودش فرهنگ شود مدینه ضاله را هم ایجاد خواهد کرد یعنی باید در داد و ستدهای فرهنگی مراقب باشیم چگونه کنشهای رفتاری تغییر میکند.
اقتصاد و سیاست و بخشهای دیگر جامعه باید در خدمت فرهنگ و شعائر دینی باشند، و تعظیم شعائر یعنی قرارگرفتن مفاهیم محوری در عرصه فرهنگ، سبب میشود تا فرهنگهای رقیب ذیل این پوشش حضور داشته باشند، جایگاهی که نفاق در فقه اسلامی و در تعامل تاریخی اسلام و پیامبر(ص) دارد نشان میدهد، که وقتی منافق مفاهیم محوری اسلام را ولو در ظاهر قبول میکند، چه امتیازاتی دریافت میکند و اسلام همه حقوق یک مسلمان را برای او محفوظ میداند در حالی که منافق نزد خدا از جایگاه کافر بدتر است ولی این تعامل نشان میدهد نگاهداشتن حریم فرهنگ چقدر مهم است.
مهمترین چیزی که برای مولا علی(ع) مهم بود حفظ اقتدار فرهنگی اسلام است؛ بنیامیه که ۲۱ سال فرماندهی کفر را در قبال اسلام داشتند و جزء طلقاء قرار گرفتند دنبال از بین بردن اقتدار فرهنگی اسلام بودند و این سیاست را ابوسفیان پیگیری کرد و به امام علی(ع) پیشنهاد داد تا در برابر حوادث سقیفه سکوت نکند و خودش را هم در خدمت امام میداند ولی اگر امام وارد این درگیری میشدند حریم فرهنگی اسلام در هم میشکست و مولا آن را حفظ کردند و فرمودند من اگر از خانه بیرون بیایم حتی صدای اذان هم از ماذنهها شنیده نخواهد شد. این سیاست حتی سبب شد تا معاویه مجبور شود با پوشش خلیفه رسولالله(ص) بر خلافت بنشیند و این نشاندهنده جایگاه مهم فرهنگ است.
منبع- دفتر مطالعات فرهنگی جهاد دانشگاهی
شورای عالی انقلاب فرهنگی (5/9/1401)، قالب: سخنران در نشست «دین و اقتدار فرهنگی و نقش آن در هندسه جهانی»
نظر شما :