مجید ابهری؛ آسیبشناس و متخصص علوم رفتاری
قواعد فضاهای عمده سرگرمی نوجوان و جوان ایرانی توسط دشمن تعریف میشود

یکی از دلایل اصلی شکلگیری حوادث اخیر، عدم توجه به زمینههای شکلگیری اعتراضات مشابه در سالهای گذشته و آسیبشناسی آنها بوده است. اقدامی که اگر به وقوع میپیوست، بدون تردید مانع از تجربه شرایط و وضعیت کنونی میشد.
از نگاه رفتارشناسی آنچه در جریان اعتراضات اخیر شاهد بودهایم، ارتباط زیادی به "عدم تفاهم نسلها" با یکدیگر دارد. نه تنها در دولت بلکه در درون خانوادهها نیز ما در میان نسلهای متفاوت، دچار "مشکل برقراریِ ارتباط" هستیم. از منظرعلم رفتارشناسی میتوان گفت نسلها به سه شکل در رابطه با یکدیگر قرار دارند و کنشگری میکنند:
۱. "تقابل نسلها"، که در این مدل والدین و فرزندان با یکدیگر در تقابل هستند اما مسائل اجتماعی و فرهنگی و ژنتیک، باعث جلوگیری از وقوع اصطکاک و درگیریهای شدید میان آنها میشود.
۲. "تعامل نسلها"، که در این مدل نسلها با یکدیگر دارای تعامل و توافق بوده چراکه از ابتدای ارتباط آنها، اساسِ کار بر گفتوگو و مفاهمه بوده است و رفع اشکالات و نواقصِ متقابل یکی از اولویتهای اساسی قلمداد میشود. دراین گونه ارتباط، رابطه میان اعضای خانواده صرفا در قالب رابطه والدین و فرزندان خلاصه نمیشود بلکه رابطه، شکل و قالب دو دوست را دارد که طرفین، اشکالات و برخی اصطکاکات در روابط متقابلشان را به نحوی فعال و هدفمند حل و فصل میکنند.
۳. "تعارض نسلها"، که بدترین شکل ارتباط رفتاری نسلهای جدید با والدین است. این بدان معناست که والدین و فرزندان دائما در اصطکاک به سر میبرند و با کوچکترین جرقه دچار درگیری و تضادهای رفتاری شده و عوارضی نظیر ترک خانه ، مدرسه و ترک تحصیل از جمله مهمترین نمودهای این تعارض به ویژه در سن بلوغ فرزندان میباشد. حداقل میتوان گفت که انعکاس ارتباطات نسلی با یکدیگر در قالب اعتراضات روزهای اخیر را نمیتوان در چهارچوبهای تعاملی جستجو کرد. موضوعی که نوعی انشقاق نسلی و اوج گیری نمودهای تضاد و تعارض نسلی در شرایط کنونی در قالب اعتراضات و اغتشاشات اخیر کشورمان را سبب شده است.
از منظر علمی و بر اساس مشاهدات میدانی، سه گروه از طیفهای نسلی در جریان اعتراضات اخیر بیش از همه ملاحظه شدهاند. دهه هشتادیها، دهه نودیها و دهه هفتادیها. نسبتِ حضور دهه شصتیها و نسلهای قبلتر از آنها شمار و درصد کمتری را در جریان اعتراضات اخیر شکل دادهاند. با این حال به طور کلی این سه طیف از نسلها در صفوف اعتراضات و اغتشاشات مشاهده شدهاند. دلیل اصلی این مساله نیز این است که این نسلها نسلِ اینترنت، شبکههای اجتماعی و در عین حال، مخاطبان عمده شبکههای ماهوارهای بودهاند. در عین حال، گفتوگو و گفتمان در خانوادههای این طیفهای نسلی نیز به حداقل رسیده که دلیل اصلی آن هم این است که آنها جدای از فقدان تعامل با خانواده، عمدتا سر در گوشیهای تلفن همراه خود و یا فعالیت در فضایی داشتهاند که دارای ماهیتی مجازی بوده است. فضایی که در طی سالهای اخیر در حال انتقال ارزشها، معیارها، و اصول مطلوبِ مدنظر خود به مخاطبان جوانش در کشور ما بوده است.
متاسفانه در این فضا، هم والدین و هم نهادهای تربیتی و آموزشی در کشورمان، تا حد زیادی از ارائه آموزش درست به نوجوانان و جوانان و تعامل منطقی با آنها غفلت به خرج دادهاند و در عوض آنها را به دست اینترنت و شبکههای اجتماعی سپردهاند. در این فضا دشمن هر چه خواسته به خوردِ فرزندان ما داده است. موضوعی که نمودهای عینی خود را در سالهای اخیر در نوع پوشش و رفتار و حتی صحبتکردن نوجوانان و جوانان ایرانی نشان داده است. مسالهای که اساسا این نسلها را از نسلهای قبلتر از خودشان به نحو قابل توجه متمایز ساخته است در قالب پژوهش، بیش از ۴۸۰۰ کلمه و عبارت در زبان گفتگوی سه طیف نسلی ذکر شده (دهه هفتادیها، دهه هشتادیها و دهه نودیها) را استخراج کرده که نسلهای قبلتر از آنها اساسا با ۹۰ درصد از این عبارات آشنایی نداشته و متوجه نمیشوند. موضوعی که در نوع خود نشان میدهد تا چه اندازه شکاف و گسلهای نسلی در کشورمان تعمیق شده است. از این منظر، دراتفاقی قابل تامل شاهدیم که بعضا نسلهای مختلف در کشورمان حتی زبان یکدیگر را هم متوجه نمیشوند. در این میان شاید نکته عجیبتر این باشد که حتی در تریبونهای رسمی کشورمان نظیر رادیو و تلویزیون نیز این سبک گفتاری رایج شده و این باور ایجاد شده که اگر این سبک مورد توجه قرار نگیرد، برنامههای تلویزیونی و یا رادیویی با اقبال مواجه نخواهند شد و اساسا نسلهای جدید متوجه منظورِ تریبونهای رسمی نمیشوند. در مورد عرصه بازیهای رایانهای نیز شاهد آن هستیم که حوزهای باز و بینظارت در کشورمان برقرار شده است. عرصهای که در قالب آن بسیاری از کشورهای غربی، فرهنگ و گفتمان خاص خود را در قالب تفریح و سرگرمی، به کودکان و نوجوانان و جوانان ایرانی تزریق میکنند و در بلند مدت، از آنها همان شخصی را میسازند که مطلوبشان است. اشخاصی که باورها و عقاید مطلوب آنها را دارند. در همین راستاست که مثلا میبینیم فرزند ما بازی را انجام میدهد که در قالب آن به فلان سردار ایرانی حمله میشود و دیگر نمونههای مشابه که نمودهای آنها را در سال اخیر به کرات دیدهایم.
از این رو، تضادهای آشکار شده امروز به ویژه در میان نسلهای جدید که نشانههای خود را در جریان اعتراضات جاری نشان میدهد، تا حد زیادی ریشه در کمکاریهای خانوادهها و دولت (به ویژه نهادهای آموزشی و تربیتی آن) دارد. چراکه آنها به نحوی فعال و سازنده به فکر تفریح و سرگرمی نسلهای جدید نبودهاند و صرفا این طیف نسلی را به سمت و فضای سوق دادهاند که مطلوب دشمنان کشورمان بوده و اساسا میدان بازی آنها بوده است. در این فضا نباید فراموش کرد که ترویج برخی تفریحات و سرگرمیهای لاکچری و پُرهزینه نیز از عهده بسیاری از خانوادههای ایرانی برنیامده و همین موضوع نسلهای جدید را منزوی و به سمت افسردگی کشانده است. در این چهارچوب، شاهد آن بودهایم که در سالهای اخیر میزان گرایش نسلهای جدید به مواد مخدر، مشروبات الکلی و مواد مخدرِ جدید نظیر "گُل" که دسترسی به آنها راحت هم است، در طیفهای نسلی جدید مشاهده میشود. این مسائل آنقدر ارزان و فراوان هستند که نوجوانان و جوانان با پول توجیبی خود میتوانند آنها را تهیه کنند. بنابراین دولت باید از نهادهای آموزشی و نخبگان دلسوز بخواهد که کنار نرفته و در میدان مانده و مشکلات جاری را حلاجی کنند و راهحلهای عملی و کاربردی را ارائه کنند. در غیر اینصورت، با نشان دادن غفلتهای بیشتر، کشور در ادامه راه با مشکلات گستردهتری رو به رو خواهد شد. نباید فراموش کرد که دشمن برای نسلهای جدید ما خوابها و تدارکات زیادی را دیده و انفعال در این جبهه میتواند ضربات جدی را به کشورمان وارد آورد.
منبع- دفتر مطالعات فرهنگی جهاد دانشگاهی
خبرگزاری ایلنا (21/08/1401)، قالب: گفتوگو
نظر شما :