چهار نکته در باب نارساییهای فرهنگی / نظام تربیتی در کشور امر درجه سه است
سیدمجید امامی؛ دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور

نکته اول در نارساییهای فرهنگی کشور این است که به دلیل اقتصاد دولتی حاکم بر آموزش که از دهه ۷۰ به بعد با اقتصاد نولیبرال و اقتصاد مصرفی (در قالب قانون مدارس غیرانتفاعی که محاسنی هم داشته) عجین شد، نظام تربیتی متأسفانه امر درجه سوم شد. اقتصاد، امر درجه یک و امر سیاسی امنیتی درجه دو شد. در این شرایط، نظام آموزشوپرورش به لحاظ منابعی که دارد فقط صرف نگهداشت منابع و نیروی انسانی است، یعنی تحولی در آن مورد تصور نیست. با این شرایط اگر طرح رتبهبندی هم درست شود، فقط چند هزار میلیارد تومان به آن عدد اضافه میشود. این چیزی است که شما معلمان با تمام وجود میفهمید، اما راهحل آن این نیست که پول برود و بیاید. راه حلش هم الزاماً این نیست که از مردم پول بگیریم. این یک بحث دامنهدار است. مهمترین بُعد در تحول انقلابی ساختار فرهنگی دولت، نظام آموزشوپرورش است، مسئله دیگر لکنت زبان ما در کلیت فرهنگ رسمی و نظام رسمی جامعه است. لکنت زبان و گردنویسی و گردگویی یعنی کلیات را میگوییم که به هیچکس برنخورد، چون موضع قاطع نداریم. در عمل هم هیچ کدام از سیاستهای کلان فرهنگی و نقشهها و راهبردهایمان قابل اجرا نیست.
سند تحول آموزشوپرورش نسبت به دیگر اسناد عالی فرهنگی کشور خیلی دقیقتر نوشته شده است، اما واقعیت این است که چون لکنت زبان داریم، نمیتوانیم با همدیگر به یک موضع مشترک برسیم و در مقام اجرا با هم فاصله داریم، یعنی یک مدیر مدرسه که باید خود را مجری سند تحول بداند میگوید اگر به این سند عمل کنم یا نکنم فرقی در عملکرد من ندارد، در نظارت بر من هم فرقی ندارد.
چرا واقعاً نمیتوانیم به یک امر مشترک برسیم؟ درباره اینکه لکنت زبان در برنامهریزی و سیاستگذاری فرهنگی داریم یک نکته را بگویم؛ هدفهای مشترک با مردم داریم، مثلاً در موضوع سردار شهید سلیمانی میفهمیم ما یکی هستیم، اما وقتی از آن فضا بیرون میآییم گویی هر یک از ما در سیارات مختلفی هستیم.
ما با نسل نوجوان یک مسئله داریم بنام همدلی و هم معنایی. یعنی معنایی که او میفهمد، جهانی که او دارد با جهانی که من دارم تفاوت دارد، ولی چقدر دو نفر تلاش میکنیم جهانهایمان را بههم نزدیک کنیم؟ به این کار «اشتراک افق» میگویند. بدیهی است نوجوان تلاشی نمیکند. من چقدر تلاش میکنم با او به اشتراک افق برسم؟
ما در سه موضوع با نوجوان متوسطه اول و حتی اواخر ابتدایی هم افق هستیم و این سه موضوع شامل سفر، تفریح (ناظر به بازی و خوردن) و ورزش است. وقتی درباره این سه موضوع قرار است تجربه مشترکی با بچهها داشته باشیم هر دو هم معنا و هم افق هستیم. درباره مصادیق تفریح مفصل میتوان سخن گفت. یکی از تفریحات بچهها رستوران و غذا خوردن است. معلم مدنظر حتماً هفتهای یکبار با دانشآموزان خود غذا میخورد. این غذا خوردن همافقی است، چون در آنجا لذت را به یک معنا درک میکنید، ولی لذت نماز جمعه را شما درک میکنید و او درک نمیکند. البته باید در موضوعات دیگر نیز همافق شویم.
ما با جنبشهای نوظهور مواجهیم. چقدر خود و نظام تربیتی خود را برای درک این جنبشها آماده کردهایم؟ در مورد جنبش نوجوانی میبینید به طرز کاملاً محسوس بین ۱۰۰ تا ۳۰۰ درصد و بیش از یک سوم دستگیر شدهها در اتفاقات اخیر یعنی کسانی که نمیشد آنها را با فضای عادی شهر کنترل کرد نوجوان ۱۲ ، ۱۳ تا ۲۱ ساله هستند. این نوجوان کسی است که هنوز در فضای بازیهای کالاف دیوتی و در کلش آف کلنز خود است.
هر وقت میگوییم نوجوان میگویند آموزشوپرورش درستش میکند. این یکی از غلطترین فهمهای ما در سالهای گذشته بوده است. نوجوانی، ارتباطی به آموزشوپرورش ندارد. آموزشوپرورش مجموعهای است که آموزش را در کشور هدایت میکند و اگر بتواند سهم نرم افزاریش را در هدایت تربیتی کشور افزایش میدهد، ولی همه مسئول پدیده نوجوانی هستیم. نهاد خانواده، نهاد مسجد، کلان نهادهای سیاسی و اقتصادی ما چقدر برای نوجوان کار کردهاند؟
مسئله دیگر که مهم است نظام رسانهای حاکم بر جهان و کشور ما است. ما به دلایل اقتصادی و هویت گریز و فرهنگ گریز بودن نظام تکنولوژیمان که از سی سال پیش مسیر فضای مجازی را در کشور قرار داد و البته در کنار آن بهخاطر نارسایی نظام رسانهای رسمی (بیشتر منظور رسانه دیداری و شنیداری است) با یک جنگ رسانه تمام عیار مواجه شدیم و مرتب در آن خرمشهرها میدهیم. البته کلیت این نظم مبتنی بر جنگ روایت است، زیرا در عصر فراواقعیت قرار گرفتهایم. در این عصر، رسانهها دیگر پنجرهای رو به واقعیت نیستند، بلکه رسانهها، دستگاههای تولید واقعیت هستند.
سواد دیجیتال با سواد فنی استفاده از لوازم دیجیتال فرق میکند و به این معناست که به اندازهای که از فضای مجازی مصرف میکنیم، تولیدگر هم باشیم. ۸۰ درصد کنشگران ما مطالب را در فضای مجازی باز ارسال میکنند، این در حالی است که قرآن بر موضوع تبیین و موشکافی خبر تأکید میکند. در اینجا میتوان گفت چه قدر تفکر انتقادی و موشکافی را به دانشآموزان یاد دادهایم؟ این درک انتقادی در سواد رسانه به دست میآید. تولیدگری هم باید داشته باشیم، در این راستا چقدر توان تولید داریم؟
منبع- خبرگزاری ایکنا (06/08/1401)، قالب: میزگرد
نظر شما :