حجت الاسلام محسن مهاجرنیا؛ استاد فلسفه سیاسی حوزه و دانشگاه:
آزادی بدون اسلام و اسلام بدون آزادی معنا ندارد

آزادی از هر آنچه انسان را در بند و اسیر کند، بزرگترین ره آورد اسلام و جوهرۀ ذاتی گفتمان انقلاب اسلامی است. بعد از انقلاب، کجفهمیها و سوء برداشتهای زیادی از "آزادی" شد. جریانهای سیاسی "آزادی" و "عدالت" را مقابل هم قرار دادند و به جای نقد دیدگاههای یکدیگر به نقد "آزادی" و"عدالت" پرداختند. اصولگرایان آزادی را نقد کردند و اصلاحطلبان ازعدالت انتقاد نمودند. در حالی که آزادی و عدالت در کنار هم معنا مییابند. "آزادی بدون عدالت" و "عدالت بدون آزادی" هرج و مرج در انسانیت، دین و انقلاب اسلامی است.
گفتمان انقلاب اسلامی یک نقطه کانونی و مفهوم مرکزی دارد که پیرامون آن، مفاهیم سیّال و شناوری قرار دارد که تبیینکننده ابعاد حقیقت گفتمان هستند. آن مفاهیم در تار و پود حقیقت دین و واقعیت زندگی حضور دارند. اسلام از طریق این "دالهای شناور" در عمل محقق میشود.
یکی از پیامها و مفاهیم کلیدی گفتمان انقلاب اسلامی، مقوله "آزادی" است. آزادی آن قدر جذّابیّت دارد که حتی در نظام استبدادی شاهنشاهی هم مدعی آن بودند، اما در آنجا یک دال تهی از معنا بود و معنایی نداشت. محمدرضاشاه میگفت جامعه ما آزاد و به دروازه تمدن رسیده است. اما او متوجه نبود که اصلاً شاهنشاهی با آزادی همخوانی ندارد، زیرا مفهوم شاهنشاهی و استبداد و دیکتاتوری مطلق، نفی"آزادی شهروندان" است.
معنای آزادی آن زمان به معنای افسار گسیختگی، هرج و مرج، هرزگی بود نوع این آزادی سوغات غربیها بود و از زمان مشروطیت تا انقلاب اسلامی آزادی درذهنیت عموم موافقان و مخالفان به همین معنا بوده است. امروز هم بخشی از کسانی که دم از آزادی می زنند، می خواهند مرزهای حجب و حیا را نادیده بگیرند، موانع شراب و تقیّدات مذهبی و موانعی مثل امر به معروف و نهی از منکر و هدایت و ارشاد در کار نباشد. مخالفان آزادی هم به همین دلایل با آن ها مخالف اند. در صورتی که آزادی در نگاه انقلاب اسلامی به معنای رهایی از دین و فطرت نیست، بلکه «آزادی» در بازگشت به فطرت و انسانیت است.
مبنای آزادی در دنیای مغرب زمین، مبتنی بر سود بیشتر، منفعت و لذت بیشتر است. انسانها برای رسیدن به لذت و منفعت، آزادی کامل دارند و نباید هیچ مانعی برای آنها باشد. هیچ ارزش اخلاقی نباید برای رسیدن به آن ها محدودیت ایجاد کند. آنها برای این نوع آزادی فقط یک قید به آن زدند و گفتند که ما چون در جامعه زندگی میکنیم مرز آزادی تا آنجایی است که به آزادی دیگران ضرر نرساند. بعد دیدند که با این قید نمیشود از هرج ومرج جلوگیری کرد یک قید دیگری هم بر آن افزودند و گفتند که آزادی در چارچوب قانون باشد. در جامعه قبل از انقلاب اسلامی بخشی از جامعه ما درگیر این آزادی شده بودند و آن را با همین مفهوم و بلکه به شکل افراطی تری عمل میکردند.
یکی از ایرادهایی که آن آزادی داشت "تناقضآمیز بودن" آن است، آزادی در یک نظام نابرابر، در یک رقابت تبعیضآمیز و در یک نظام استبدادی اصلاً چگونه قابل تحقق است؟ در نظام هایی که تبلیغات سرمایهداری، وعده و وعیدهای احزاب سیاسی، عقل و هوش مردم را سحر میکنند، آزادی انتخاب چه معنایی دارد؟ شهروندان آمریکا اگر بخواهند زیر چتر دو حزب دموکرات و جمهوری خواه نباشند، چه انتخاب دیگری جز سکوت و انفعال میتوانند داشته باشند؟ اصلاً امکان کار دیگری وجود ندارد چون سهام قدرت بین دو حزب و دو جناح تعریف شده است. تبلیغات مردم را اسیر کرده است، فلسفه سیاسی غرب مبتنی بر اسارت و بردگی واقعی و ترویج شعار آزادی ظاهری است.
در فرانسه کسی که دوست دارد دیندار باشد، اجازه تبلیغ دین خود را ندارد اما اگر همجنس باز باشد از هر نوع تبلیغی آزاد است. اگر یک خانم مسلمان، مسیحی و یهودی بخواهد طبق عقایدش محجبه باشد مگر آنجا آزادی دارد که این کار را بکند؟ شما آزاد هستید فساد کنید ولی آزاد نیستید که نشانه های دینداری را ظاهر کنید. علامت مذهب و تبلیغ مذهب ممنوع است، اما علامت و پرچم همجنس بازی آزاد است. این نمونه جامعهای است که ادعای آزادی در آن دارند و میگویند که ما طرفدار آزادی هستیم.
انقلاب اسلامی هم مدعی آزادی است، اما آزادی را در چارچوب دین و جهانبینی توحیدی و در چارچوب یک نظام فکری به اسم "اسلام ناب" مطرح میکند. این نوع آزادی پیام جدیدی است و مقابل همه آزادیهایی است که تا آن روز در دنیا تعریف شده بود. آزادی از هر آنچه انسان را در بند و اسیر کند، بزرگترین ره آورد اسلام است. بعد از انقلاب، کج فهمیها و سوء برداشت های زیادی از "آزادی" شد. جریانهای سیاسی "آزادی" و "عدالت" را مقابل هم قرار دادند و به جای نقد دیدگاههای یکدیگر به نقد "آزادی" و"عدالت" پرداختند. اصولگرایان آزادی را نقد کردند و اصلاحطلبان ازعدالت انتقاد نمودند. در حالی که آزادی و عدالت در کنار هم معنا می یابند. "آزادی بدون عدالت" و "عدالت بدون آزادی" هرج و مرج در انسانیت، دین و انقلاب اسلامی است.
مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم فرمودند که آزادی عطیّه الهی و از ارزشهای والای اسلامی است. آزادی اجتماعی به معنای حقّ تصمیمگیری و عمل کردن و اندیشیدن برای همهی افراد جامعه است، این آزادی جزء ذات اسلام است. جزء فطرت انسانی است و اصلاً اگر آزادی از اسلام حذف شود اسلام و انسانیت حذف شده است. اسلام ناب بدون آزادی اصلاً قابل تحقق نیست و آزادی هم بدون اسلام قابل تحقق نیست. این دو با هم گره خوردهاند. ولی متأسفانه در سال های گذشته یک ادبیاتی شکل گرفته بود که اگر یک آدم انقلابی و متدیّن بحث از آزادی میکرد زود متهم میشد که گویا قدری مشکل و انحراف فکری دارد و ما کوتاهی کردیم و نتوانستیم مرزهای آزادی دینی را از آزادی غیر دینی تعریف کنیم.
آزادی از منظر اسلام آن است که پیامبر اسلام(ص) در همان روز اول در میان بتپرستان قریش و در میان جاهلیت عرب،گفت: "لا اله الا الله" از همه الههها و معبودهای سیاسی، بتها، خرافات، موهومات، سنت های جاهلی، استبداد قریشی و جهل ابوجهلی آزاد هستید، در صورتی که به حقیقت انسانیت و فطرت در ذیل نظم الهی قرار گیرید. در آیه ۱۵۷سوره اعراف همین هدف بیان شده است « ویضع عنْهمْ إصْرهمْ والْأغْلال الّتی کانتْ علیهمْ» یعنی رسالت و مأموریت حضرت، رهایی بخشی است و کسانی که به او ایمان می آورند "أوْلئک همْ الْمفْلحون" آنها رستگار و نجات یافتگانی هستند که از همه موانع و غلّ و زنجیرها عبور کرده اند و به آزادی کامل رسیدهاند. همان معنایی است که امام حسین(ع) در گودال قتلگاه خطاب به لشکر حمله کننده به خیمه ها فرمود: "ان لم یکن لکم دین و کونوا احرارا فی دنیاکم" آزاده باشید و لو به دین پایبند هم نیستید، مرد باشید حرّیت و آزادگی داشته باشید.
انقلاب اسلامی با خود آزادی را آورد و مرز آن را از بیبند و باری و هرج و مرج و فساد جدا کرد. اگر آن آزادی را از انقلاب بگیرند اصل هویت انقلاب اسلامی زیر سؤال رفته است. همان طوری که امام راحل و مقام معظم رهبری فرمودند که آزادی بدون اسلام و اسلام بدون آزادی معنا ندارد، انقلاب اسلامی هم همین طور است که اگر شما آزادی را از انقلاب بگیرید یعنی انقلاب نفی میشود. همان طوری که انقلاب را هم اگر از آزادی بگیرید آزادی به "دال تهی" تبدیل میشود .
امروز لازم است همه در حوزههای فکری و عقلانیت، انقلاب را مطالعه کنند و «گفتمان انقلاب اسلامی"را بازخوانی کنند و حوزهها و دانشگاهها باید حقایق انقلاب و اسلام ناب را برای مردم تبیین کنند. اساتید متعهد باید به میدان بیایند و عقلانیت آزادی را با منطق و تعقل و تفکر بیان کنند و اگر وارد این عرصه نشوند، جمعی همۀ آزادی را در اختلاط دختر و پسر درسلف غذاخوری و انکشاف حجاب و ازدواج سفید معنا میکنند و برای رسیدن به آن، برای حقوق و آزادی دیگران هیچ مرزی نمی شناسند.
منبع- دفتر مطالعات معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی/دیدراه 7
تارگاه نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها (17/08/1401)، قالب: گفتوگو
نظر شما :