دیدراه شماره ۵

در ترجمه دچار افراط و تفریط شده‌ایم!

دکتر مهدی گلشنی؛ استاد فیزیک و پدر فلسفه علم ایران
۰۵ شهریور ۱۴۰۱ | ۱۵:۰۵ کد : ۴۹۲۴۰ رصد و دیدراه دیدراه شماره ۵
در ترجمه دچار افراط و تفریط شده‌ایم!

از دوره‌ی قاجاریه ما تنها جذب‌کننده‌ی علوم غرب بوده‌ایم. چیزی که ذهن‌ها را خیلی پر کرده بود این بود که ما از غرب عقب هستیم. مشکل این قضیه در دوران قاجار این بود که روشن‌فکران و دولتمردان آن دوره فکر می‌کردند ما فقط از جهات صنعتی و موضوعاتی، چون تجهیز سلاح (برای نیروی نظامی) از غرب عقب هستیم. به همین دلیل است که در زمان امیرکبیر، «دارالفنون» افتتاح شد، نه دارالعلوم! یعنی امیرکبیر فکر می‌کرد باید کمبود‌های فنی کشور را جبران کنیم.
هنوز هم دنبال این هستیم که ابزار و تکنولوژی‌های جدید را وارد کنیم. متأسفانه ما در ترجمه دچار افراط و تفریط شده‌ایم؛ یعنی گاهی اوقات حتی چیز‌هایی را که مورد نیاز نیست ترجمه می‌کنیم.
سال‌ها بود که کتاب‌های ژان پل سارتر، نویسنده‌ی معروف فرانسوی، به فارسی ترجمه می‌شد. سارتر در آخر عمرش به خدا بازگشت و این را در مصاحبه‌ای با یک خبرنگار کمونیست متذکر شد. چنین موضوعی به هیچ وجه در جامعه‌ی ما منعکس نشد و کسی آن مصاحبه را ترجمه نکرد. در صورتی که این موضوع در یک مجله‌ی آمریکایی معروف منتشر شد. برعکس، وقتی مثلاً یک کتاب الحادی از ریچارد داکینز منتشر می‌شود، بلافاصله ترجمه و چاپ می‌شود. با مجوز همین وزارت ارشادی که می‌گویند سخت‌گیری می‌کند، چاپ می‌شود! اما در نقطه‌ی مقابل، ده‌ها کتاب بر ضد این کتاب و با استدلال‌های علمی نوشته می‌شود، حتی یکی‌ از آن‌ها هم ترجمه نمی‌شود.
بعضی از فلاسفه‌ی غربی حرف‌هایشان نزدیک به بعضی از مواضع فیلسوفان ماست، اما این کتاب‌ها اصلاً ترجمه نمی‌شود. مرحوم احسان نراقی جایی گفته بودند: این قدر که در ایران صحبت از «پست‌مدرن» می‌شود، در فرانسه نمی‌شود! این یک واقعیتی است ما خیلی غرب‌زده شده‌ایم.
در جامعه‌ای که افکار وارداتی و غربی منحرف، زیاد وجود دارد، ترجمه‌ی آثار خوب می‌تواند حتی علیه تهاجم فرهنگی غرب مورد استفاده قرار بگیرد یکی از بهترین راه‌ها و سلاح‌ها این است که از افکار دیگر اندیشمندان غربی،که مخالف آن هستند، استفاده شود.
متأسفانه به دلیل ترجمه‌های نابهنگام یا بی‌توجهی به ترجمه‌ی آثار ضروری، تصور اساتید و نخبگان ما از غرب گاهی تصور درستی نیست. ما تفکرات و نظریه‌های ده‌ها سال پیش غربی‌ها را هنوز هم در حوزه‌ی علوم انسانی در ایران تدریس می‌کنیم. الآن غرب وارد فاز جدیدی شده است، اما ما هنوز در همان حرف‌های قدیمی غرب درجا می‌زنیم؛ بنابراین ترجمه‌های ما غالباً یک‌طرفه است؛ یعنی چیز‌هایی که بسیار مورد نیاز است ترجمه نمی‌شود و چیز‌هایی که اصلاً مورد نیاز نیست ترجمه می‌شود.
حفظ زبان یکی از موضوعاتی است که وسیله‌ی حفظ هویت است؛ پناه بردن به انگلیسی و صرف ترجمه، موجب ازخودبیگانگی می‌شود. شاید به همین علت است که بسیاری از دانشجویان از فرهنگ ملی خود چیز خاصی نمی‌دانند. نسل جوان ما از فرهنگمان غافل و بسیار بی‌اطلاع هستند و این به خاطر این است که فکر می‌کنند برای همه چیز باید سراغ ترجمه بروند؛ مرز خیلی ظریفی وجود دارد بین افراط و تفریط در ترجمه. این مرز در کشور ما به درستی رعایت نشده است.
موضوع دیگری که در ذیل بحث ترجمه مورد سهل‌انگاری واقع می‌شود، ترجمه از زبان فارسی به زبان‌های دیگر، به خصوص زبان انگلیسی است. باید برنامه‌ای در کار باشد که آثار و کتب فاخر و ارزنده‌ی ما مشخص و به زبان‌های دیگر ترجمه شوند. مسئله‌ی ترجمه نیازمند یک ارزیابی دقیق است. با اجبار هم نمی‌شود این کار را انجام داد.
مسئله‌ی دیگر که در ترجمه باید مورد توجه قرار گیرد «نیازسنجی» است و اصولاً آن چیزی که در ابتدا باید در برنامه‌ریزی‌ها به آن توجه کنیم، نیاز‌های جامعه است. متأسفانه کمتر اتفاق افتاده است که مبتنی بر نیاز‌های جامعه، دست به تولید و ترجمه‌ی آثار دیگران بزنیم. حتی برنامه‌ریزی‌های دانشگاهی و تأسیس رشته‌ها یا سرفصل‌های جدید دانشگاهی هم ارتباط مناسب با نیاز‌های جامعه‌ی ما ندارد. اگر می‌بینید بعضی وقت‌ها چیز‌هایی اذیتمان می‌کند، به خاطر این است که اولویت‌ها را در نظر نمی‌گیریم.
منبع: دفتر مطالعات فرهنگی جهاد دانشگاهی/ دیدراه شماره 5

سایت شخصی دکتر مهدی گلشنی، قالب: یادداشت (5/6/1401)

 


نظر شما :