دیدراه شماره ۴

امروز ما در عرصه اجتماعی و سیاسی غیبت دین را نمی‌بینیم

حجت‌الاسلام‌ والمسلمین دکتر حمید پارسانیا؛ عضو شورای‌عالی انقلاب فرهنگی
۱۲ مرداد ۱۴۰۱ | ۱۴:۴۹ کد : ۴۹۱۱۸ رصد و دیدراه دیدراه شماره ۴
وقتی از وضعیت دین‌داری در یک فرآیند صحبت می‌کنیم، به‌صورت مقایسه‌ای و نسبی می‌خواهیم اوج‌گیری یا افول آن را نشان بدهیم. برای نقطه مبدأ باید یک عدد و آماری داشته باشیم و برای نقطه منتها هم ارقام و آمار نیاز است تا بتوان آنها را مقایسه کرد. دوم اینکه خود دین دارای سطوح، ابعاد و لایه‌های مختلفی است؛ وقتی که حتی با گونه‌ها و انواع دین‌داری مواجه هستیم یا وقتی که می‌خواهیم وضعیت دین‌داری را مقایسه کنیم باید به این سطوح، ابعاد، گونه‌ها و هویت آنها توجه داشته باشیم.
امروز ما در عرصه اجتماعی و سیاسی غیبت دین را نمی‌بینیم

وقتی از وضعیت دین‌داری در یک فرآیند صحبت می‌کنیم، به‌صورت مقایسه‌ای و نسبی می‌خواهیم اوج‌گیری یا افول آن را نشان بدهیم. برای نقطه مبدأ باید یک عدد و آماری داشته باشیم و برای نقطه منتها هم ارقام و آمار نیاز است تا بتوان آنها را مقایسه کرد. دوم اینکه خود دین دارای سطوح، ابعاد و لایه‌های مختلفی است؛ وقتی که حتی با گونه‌ها و انواع دین‌داری مواجه هستیم یا وقتی که می‌خواهیم وضعیت دین‌داری را مقایسه کنیم باید به این سطوح، ابعاد، گونه‌ها و هویت آنها توجه داشته باشیم.
بعضی‌ها دین را فقط به‌گونه‌ای تعریف می‌کنند که یک امر شخصی و فردی است و آن را ناظر به سطوح اجتماعی نمی‌دانند اما برخی دیگر سطوح اجتماعی، جمعی، تاریخی، فرهنگی و تمدنی دین را به رسمیت می‌شناسند. ما در سنجش دین‌داری مدل‌هایی که نوعاً به کار می‌بریم مدل‌هایی هستند که جامعه‌شناسان در حوزه علوم اجتماعی در قلمرو جامعه‌شناسی دین به کار برده‌اند و رویکردهای نظری این جامعه‌شناسان رویکردهای مدرن است. آنان وقتی به سنجش دین‌داری می‌پردازند با معنا و نوعی از دین و دین‌داری مواجه هستند که در جهان غرب مطرح بوده که بیشتر نگاه فردی به دین دارد. در ایران هم اغلب از همین سنجه‌ها در سطح و لایه گرایش‌ها و عقاید و گاه هم در سطح مناسک با مقداری تعدیل‌ استفاده می‌شود. ما پیمایش‌هایی را از دهه ۵۰ نسبت‌به وضعیت دین‌داری ایرانیان داشته و داریم. این پیمایش‌ها به‌خوبی نشان می‌دهد که در هیچ زمانی در همان سطوح عقیدتی و مناسکی، وضعیت دین و دین‌داری در ایران روبه افول نبوده و در سال‌های قبل از انقلاب و بعد از انقلاب، دائماً حالت فزاینده‌ای داشته است. یعنی اگر کسی بخواهد ادعا کند که دین وضعیت روبه افولی داشته، هیچ تحلیل و پژوهش میدانی آن را حتی در سطح فردی تأیید نمی‌کند. مسئله این است که ما در سنجش دین و دین‌داری ایرانیان باید ناظر به معنایی از دین که در ایران وجود دارد یعنی اسلام، تشیع و مانند آن پژوهش کرده و از این زاویه، ابعاد اجتماعی، فرهنگی و تاریخی دین را هم بررسی کنیم.
رویکرد دینی به‌عنوان یک پدیده شخصی و فردی در جهان، سکولار لحاظ می‌شد و در آنجا رو به افول بود اما در پایان قرن بیستم، نقطه عطفی به نام انقلاب اسلامی ابتدا در جهان اسلام و در ایران مشاهده شد و مقاومتی سیاسی و اجتماعی در سطح ملی ایجاد کرد.
طی قرن بیستم، حرکت‌های سیاسی‌ای که در کشورهای غیرغربی انجام می‌شد، مدل خود را در مفاهیم سیاسی مدرن سکولار و غیردینی، مثل ناسیونالیسم، سوسیالیسم و مانند این‌ها جست‌وجو می‌کردند اما انقلاب اسلامی پدیده جدیدی بود که رخ داد و بعد هم به‌سرعت امواج خود را در کشورهای مختلف و ازجمله در آمریکای لاتین منتشر کرد که به تبع آن بحث الهیات رهایی‌بخش مطرح شد.براین اساس گروه‌های سلفی تندرو و بعد داعش به وجود آمد. این‌ها پدیده‌های جدیدی بودند که درتقابل با دین در عرصه سیاسی و با مفاهیم دینی شکل گرفتند .امام رحمةالله‌علیه با احساس اینکه این‌طور تقابل‌ها و حضور سیاسی دین در سطح کلان مطرح می‌شود، مفاهیم اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی را به‌کاربرد که به دو نوع دین‌داری حاضر در منطقه اشاره داشت؛. یعنی اسلام آمریکایی ابتدائاً اسلام حاکمان سیاسی منطقه بود، بعداً در سطح جنبش‌های به‌ظاهر مردمی ظاهر شد.
ما در حوزه مناسکی شاخص‌ها یا نمادهایی را نمی‌بینیم و نداریم که نشان دهد قلمرو مناسک دینی تضعیف شده، شاهدش مثلاً پدیده اربعین، عزاداری‌ امام‌حسین علیه‌السلام یا جشن‌های مهدویت و مانند اینهاست. امروز ما در عرصه اجتماعی و سیاسی غیبت دین را نمی‌بینیم، بلکه رقابت‌هایی را می‌بینیم که مفاهیم مربوط به خودش را می‌طلبد.
اسلام بر مسائلی مانند زکات، خمس، نماز و ... بنا شده که ممکن است جنبه فردی برخی از آنها غالب باشد اما روایات ما این تعبیر وجود دارد که هیچ چیزی به اندازه مسئله حکومت و ولایت در دین اهمیت ندارد. از آسیب‌های تاریخی مخصوصاً در زمان معاصر غفلت، فراموشی و بلکه انکار این بخش از دین بوده است. وقتی که این بخش زنده می‌شود می‌بینید که بُعد اجتماعی دیگر بخش‌ها یعنی نماز و عبادات و... هم یکباره ظاهر می‌شود.
حذف دین از عرصه زندگی عمومی و سیاسی و اجتماعی در تاریخ بعد از رنسانس در مقاطعی یکی بعد از دیگری رخ داد. دین در آن‌جا نقش و شأنی ندارد، بلکه ناگزیر است که مطابق نیازهای اقتصادی و در محدوده‌هایی که برایش تعیین شده، رفتار کند. از این‌سو نیز حضور دین به‌تدریج در عرصه‌های مختلف با خیزش مجدد در جهان اسلام تثبیت شد؛ البته ابتدا در فرهنگ عمومی و در زندگی خصوصی بود. از همان اول پاسخگوی نیازهای افراد در روابط خردشان بود و به مسائل قلمرو عمومی و سیاسی حتی فرصت ورود پیدا نمی‌کرد. اما انقلاب اسلامی ایران در نخستین گام، کوشید به قدرت سیاسی هویت دینی ببخشد و ساختار قدرت را عوض کند که این امر خودش را در قانون اساسی نشان داد. اما سیاست یک منظر است، هنر، ادبیات و ساختارهای دیگری هم وجود دارد؛ مهم‌تر از همه علم است. وقتی که نخبگان می‌خواهند نگاه معرفتی و خودآگاهانه‌‌ای نسبت‌به دین داشته باشند در واقع نهاد علم باید هویت دینی خودش را بازیافته باشد. اگر نهادهای علمی‌تان در حاشیه مرجعیت علم مدرن باشد توقع اینکه برنامه‌ریزی نخبگانی مناسبی از این ناحیه در جامعه اسلامی داشته باشید، نابجاست. در آن جهات بقیه نهادهای اجتماعی و فعالیت‌های دینی هنوز وضعیت مناسبی نسبت‌به بخش‌های دیگر را شاید پیدا نکرده باشد. همچنین القای اینکه دین‌داری قوت و قدرتی را پیدا نکرده یا گرفتار آسیب شده از سوی کسانی که مباحث نظری می‌کنند، نتیجه نبود تحلیل همه‌جانبه نسبت‌به مسئله است و این افراد در چارچوب نظریاتی به مباحث می‌پردازند که ساختار معرفتی و علمی آن متناظر با این فرهنگ نیست و از منبع دیگری تغذیه می‌شود.
منبع- دفتر مطالعات فرهنگی جهاد دانشگاهی/ دیدراه شماره 4

سایت KHAMENEI.IR

 


نظر شما :