دیدراه شماره ۳
شهید بهشتی به ولایت مطلقه فقیه قائل است
حجتالاسلام رهدار ؛ عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم

من از مکتوبات شهید بهشتی به راحتی میتوانم قائل بودن ایشان به ولایت مطلقه فقیه را دربیاورم همچنان که فرد دیگری در کنار من به راحتی میتواند قرائنی بیاورد که بگوید ایشان فقط قائل به ولایت فقیه است. چون بحثهای آن دوران به گونهای مطرح شده که تفسیربرداراست. آن دوران، دوران تکوین مفاهیم انقلاب است مثلاً از جمهوریت امام (ره) یک برداشت دارد جریان مقابلش برداشت دیگری داشت. میتوان با مسامحه گفت قانون اساسی ما دستپخت شهید بهشتی است، چون جزو شخصیتهای به شدت تأثیرگذار در رأی دهندگان به مواد قانون اساسی بوده است به طوری که من شنیدم هرماده ای که میخواسته بحث بشود اول تقریر چند دقیقهای توسط شهید بهشتی صورت میگرفته و بعد بحثها شرح و حاشیهای بر تقریر ایشان.
برای استخراج نظریه شهید بهشتی بیش از توجه به قانون اساسی باید به مذاکرات پشت قانون اساسی توجه کرد. چون به نظر میرسد در آن مذاکرات، شهید بهشتی به ولایت مطلقه فقیه قائل است لکن این واژه به صورت فقهی در مذاکرات نیامده و اگر هم آمده به صورت اندیشه سیاسی استفاده کرده است. ولی به طور کلی درک شهید بهشتی از حکومت یک درک درستی است.
یک اختلافی وجود داشت و آن هم اینکه قانون اساسی را چگونه بنویسیم؟ عدهای نزد امام میآیند و این سوال را میپرسند که چرا باید قانون اساسی را فقها بنویسند و چرا ۵۰۰-۶۰۰ حقوقدان به علاوه فقها و کارشناسان آن را ننویسند؟ امام پاسخ میدهد: چون ما میخواهیم قانون اساسی اسلامی بنویسیم. اگر روزی خواستیم قانون اساسی غربی بنویسیم از حقوقدانان استفاده خواهیم کرد. پس چنین دعوایی در ابتدای کار بوده ولی خط غربی حذف شد. مفهومی که از ولایت فقیه در آن زمان به ذهنها متبادر میشده، معنای دیکتاتوری بوده است و حتی تا به امروز هم روشنفکران ما ولایت مطلقه فقیه را خوب فهم نکردند. از امام (ره) میپرسند فرق میان ولایت فقیه و دیکتاتور چیست؟ میفرماید: فقیه، دیکتاتور نمیشود. عین این تعبیر را شهید بهشتی هم دارد.
شهید بهشتی در کتاب «حکومت اسلامی» وقتی بحث آزادی را مطرح میکند تصریح میکند که مرزهای این آزادی با آزادی که لیبرالها و روشنفکران دارند کجاست؟ ایشان در همین مدت کمی که بعد از انقلاب در مجاری امور قرار گرفت هیچ کنش همسوبا جریانهای روشنفکری ندارد.
ما یک اندیشه سیاسی داریم یک نظام سیاسی. اندیشه سیاسی ناظر به وضعیت مطلوب است و زمانی و مکانی نیست و وقتی طراحی میشود طوری طراحی میشود که در هرزمانی قابلیت تحقق داشته باشد. نظام سیاسی مقید به زمان و مکان است. قانون اساسی، سویه نظام سیاسی دارد نه اندیشه سیاسی. لذا میتوان گفت عمل شهید بهشتی در قانون اساسی بیشتر نمایان است چون قانون اساسی ناظر به تحقق اندیشه است.
نسبت جریان اصیل دینی ما و جریان روشنفکری دینی ما نسبت عموم و خصوص من وجه است یعنی یک ساحت متمایز و خاص دارند و یک ساحت مشترک. مسئله اینجاست که جریان دینی ما از پایگاه دین شروع میکند به ساحت غرب میرسد اما نقطه عزیمت جریان روشنفکریمان نقطه عزیمت معرفتیش عالم غرب است و بعد به ساحت دین میرسد. در این مرحله یکجایی این دو باهم اشتراک پیدا میکنند که موافقاتی که شهید بهشتی و امثال ایشان با جریان روشنفکری دینی دارند مربوط به همین نقطه مشترک است و باید درباره این نقطه مشترک بحث کرد که نظری است یا عملی. به گمان من درتجربه انقلاب اسلامی این نقطه مشترک بیشتر عملی است. به این معنا که شهید بهشتی در شریعتی یک ظرفیتی را میدیده که در ساحت عمل راهگشا بوده است. به لحاظ نظری آقای شریعتی درحالیکه دغدغه دینی دارد مبانی معرفتیش دینی نیست، غربی است. آقای شریعتی در مقام عمل گشایشهایش هایی را ایجاد کرده و روایتی از دین دارد که مناسب آن فضاست. در این مسیر اما خطاهای معرفتی هم دارد. نحوه مواجهه با این خطاهای معرفتی سه گانه است. خط شهید بهشتی و مقام معظم رهبری یک مواجهه، خط علامه طباطبایی و شهید مطهری یک مواجهه و خط امام یک مواجهه دیگری است. حضرت امام دوگانهای که برای شریعتی ایجاد میکند ماقبل انقلاب و مابعد انقلاب است. شهید بهشتی و رهبری نگاهشان به شریعتی یک نوع نگاه همدلانه و همسوست درحالیکه معتقدند شریعتی انحرافاتی دارد که ریشه در التقاط دارد در عین حال معتقدند که اقای شریعتی شخصیت خوب و مثبتی است. شهید مطهری و مرحوم مصباح تحلیلشان این است که اختلافی که با شریعتی وجود دارد اختلاف در روش است و چون در مبنا باهم مشترکیم باید او را حفظ کنیم.
امروز ما با آن روز خیلی فرق دارد. امروز ما روز مواجهه تفصیلی معرفت انقلابی ما با دنیای غرب است. امروز انقلاب ما جهانی شده وزبان خیلی از ما امروز جهانی شده به همین دلیل در امتداد با مبانی تفصیلی انقلاب ماست. اینکه زبان امروز ما اینگونه شده نباید به معنای عدول از اصل خودمان تفسیر شود.
منبع- دفتر مطالعات فرهنگی جهاد دانشگاهی/ دیدراه 3
خبرگزاری مهر (8/4/1401)
نظر شما :