دیدراه شماره ۳
امروز نیاز به نوآوری در بخشهای مختلف علومانسانی داریم
دکتر عباسعلی رهبر؛ استاد دانشگاه علامهطباطبایی(ره)

درکنار نگاه به داناییمحوری و توجه به بحث اساتید و دانشجویان، لوازم و موضوعات بسیار مهمی وجود دارد که باعث خواهد شد فهم و تحول علوم انسانی را بهصورت جدیتر در نظر بگیریم؛ از اینرو اگر بخواهیم نسخه عملیاتی و عینی داشته باشیم با توجه به اینکه علوم انسانی پیچیدگیها و تحولات زیادی را میتواند در پیشرفت جامعه ایجاد کند، باید نگاه مقاممعظمرهبری به این حوزه را موردتوجه قرار دهیم؛ چراکه ایشان نسبت به اهمیت و جایگاه علوم انسانی یک گزاره معرفتی و مبنایی مهمی دارند مبنی بر اینکه علوم انسانی را نهتنها برای شهر و کشور و منطقه ما دارای اهمیت ویژهای میدانند بلکه از گزاره جهتدهنده جهانی نام بردهاند.
علوم انسانی اثر پروانهای در یک جامعه دارد یعنی از یک روستا، شهر و کشور تبدیل به فضای منطقهای و جهانی میشود و این مساله مهمی است و کمتر دیدهایم اندیشمندان بر گزاره جهانی بودن علوم انسانی توجه کنند. مساله بعدی تحول در علوم انسانی است، یعنی تحول در این حوزه را باید بهصورت کامل و جامع ببینیم بهعبارت دیگر ما با اذعان به اینکه در علومانسانی دچار عقبماندگی هستیم و نتوانستهایم رشد جدی مناسب را انجام دهیم، باید توجهمان را به نوآوری در این زمینه جلب کنیم.
اگر بخواهیم ظرفیتهایمان را در نظر بگیریم باید گفت ما یک فرهنگ غنی ایرانی - اسلامی و استعداد برتر ایرانی داریم که میتوانیم در بحث تحول در علوم انسانی از آن بهره بگیریم، بهشرط اینکه مدیریت تحول و الزامات آن را بهطور کامل مدنظر قرار دهیم. امروز سیاستهای کلان جامعه علمی یکی از همان مولفهها در حوزه مدیریت تحول علوم انسانی است و باید استفاده از علوم انسانی با نگاه نقادانه و نوآورانه و همچنین توجه به جذب افراد مستعد دنبال شود. در همین راستا از الزامات تحول هم میتوان به بحث سرمایهگذاری برای تدوین علوم انسانی، عملیاتیشدن اقدامات تحولی و پرهیز از شتابزدگی و داشتن نگاه کاریکاتوری به علوم انسانی اشاره کرد.
مهمترین پیشنیاز برای تحول در علوم انسانی نگاه به امر ذهنی تحول است، متاسفانه تصور میکنیم اگر معاونت، کمیته یا حتی دانشگاهی در این زمینه ایجاد کنیم، میتوانیم امر تحول را محقق کنیم، درحالی که مهمترین پیشنیاز این حوزه امر ذهنی، ادراکی و بینشی است و این مهم باید از دو جنبه موردتوجه قرار بگیرد. اول ساختار سیاسی، اجتماعی و علمی است و دیگری نیز ایجاد تغییر در جامعه خود علوم انسانی است. یعنی ساختار علمی و اجتماعی ما باید بهصورت دقیق مباحث علومانسانی تحولخواه را که میتواند باعث حرکت جهانی شده به رسمیت بشناسد که در این مقوله تکریم، احترام و استفاده از علوم انسانی قرار دارد.
تا وقتی امر تحول در ذهن و ساختار اجتماعی و سیاسی ما ایجاد نشود، طبیعتا با نهادسازی و تدوین اسناد مختلف نمیتوان کار جدی در حوزه علوم انسانی انجام داد، بخشی از کار نیز متوجه جامعه علوم انسانی متشکل از اساتید و دانشجویان است و باید در این حوزه نیز ژن کم اثر بودن و جدی نگرفتن علوم انسانی را مغلوب و فضا را به این سمت ببریم که شرایط امروز بدون پیوست علوم انسانی و تحول در آن اصلا شکل نمیگیرد. در حوزه کرونا که بیش از دوسالی میشود کل دنیا را درگیر کرده، شاید در ظاهر این بیماری یک ویروس بود اما دیدیم تبعات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و روانی کرونا که همگی مرتبط به علوم انسانی بوده تا چه حد موردتوجه قرار گرفت.
مدیریت ویژه تحولخواه در علوم انسانی هم مولفه مهم دیگری است. با یک مدیریت خشک و متحجر و سیاستزده و مدیریتی که نگاه راهبردی نسبت به تحول نداشته باشد، اصلا نمیتوانیم از تحول علوم انسانی صحبت کنیم؛ یعنی نیاز به مدیریتی داریم که لوازم این تحول را بپذیرد و یکی از ویژگیهای مهم این مدیریت هم استفاده از سلایق و اندیشههای گوناگون است. همچنین جدا از بحث گرایشها و سلایقهای سیاسی باید از هرکسی که در حوزه علوم انسانی صاحبنظر بوده، بهره ببریم و تضاربآرا و اندیشه را در قالب کرسیهای آزاداندیشی دنبال کنیم.
مساله دیگری که بسیار مهم است اینکه جامعه علوم انسانی ما نیاز به جوشش درونی و صرف فعل خواستن دارد که هرچند درطول سالهای اخیر کارهای خوبی صورت گرفته، اما نباید از فضاهای بیرونی یعنی حمایتهای دولتی و فضاهای اجتماعی غافل شویم. یکی از موضوعات مهم در این زمینه آن است که مشخص شود تا امروز بخشی از بودجه پژوهشی وزارتخانه کجا هزینه شده است؟ چراکه طبیعتا قسمت مهمی از این بودجهها میتواند بحث کاربردیسازی و ارائه راهحل توسط علومانسانی تحولخواه باشد.
مساله آخر نیز توجه به بحث نواندیشی و نوآوری است. در علوم انسانی با توجه به مبانی ایرانی – اسلامی و رویکرد جهانی که داریم نیاز به نوآوری هم وجود دارد که در آن حتما باید از مبانی غنی فرهنگی خودمان استفاده کنیم اما مساله اصلی اینکه این مبانی با توجه به تجارب مثبت بشری در مقام استحصال است و باید آنها را از فضای فکر خارج در رویکرد تحولخواه به اجرا برسانیم. درنهایت هم باید از وحدت حوزه و دانشگاه به شکل جدی بهعنوان یکی از مولفههای تحول در علوم انسانی نام برد که این وحدت طی سالهای اخیر دچار مشکلاتی شده و نیاز به یک بازنگری در این حوزه با نگاه فناوری نرم داریم.
منبع- دیدراه شماره 3- دفتر مطالعات فرهنگی جهاد دانشگاهی
روزنامه فرهیختگان
نظر شما :