دیدراه شماره ۱

ریشه خیانتی به نام "مُهاجر فِرستی"یا فرار دِهی مغزها

پروفسور مهدی گلشنی؛ استاد دانشگاه
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۱ | ۱۵:۴۹ کد : ۴۶۷۲۴ رصد و دیدراه دیدراه شماره ۱
در بحث مهاجرت نخبگان، حرف و حدیث‌های زیادی مطرح است؛ اما مسئولین نظام چه دیدگاهی در این خصوص دارند؟ مقام معظم رهبری در سخنرانی آبان‌ماه ۱۴۰۰ تأکید کردند: یک وقت هست که یک دانشجویی بر اساس نیازهایش، بر اساس نیازهای فکری‌اش یا بحث خانوادگی‌اش مایل است برود در یک کشوری تحصیل کند. این اشکالی ندارد؛ یعنی بنده بارها گفته‌ام که این مانعی ندارد... . عمده این است که فراموش نکند که بدهکار کشورش است و درس بخوانند و برگردند بیایند... . لکن آن چیزی که اشکال دارد، "مهاجرفرستی" است.
ریشه خیانتی به نام "مُهاجر فِرستی"یا فرار دِهی مغزها

 

در بحث مهاجرت نخبگان، حرف و حدیث‌های زیادی مطرح است؛ اما مسئولین نظام چه دیدگاهی در این خصوص دارند؟ مقام معظم رهبری در سخنرانی آبان‌ماه ۱۴۰۰ تأکید کردند: یک وقت هست که یک دانشجویی بر اساس نیازهایش، بر اساس نیازهای فکری‌اش یا بحث خانوادگی‌اش مایل است برود در یک کشوری تحصیل کند. این اشکالی ندارد؛ یعنی بنده بارها گفته‌ام که این مانعی ندارد... . عمده این است که فراموش نکند که بدهکار کشورش است و درس بخوانند و برگردند بیایند... . لکن آن چیزی که اشکال دارد، "مهاجرفرستی" است.

بارها و بارها دانشمندان و فرهیختگان کشور نیز درخصوص کوچ ژن‌های ایرانی یا به اصطلاح "فرار مغزها" هشدار داده‌اند؛ جوانانی که با خون دل تربیت می‌کنیم، اما توانایی نگهداری آنها را نداریم و دو دستی تقدیم بیگانه می‌کنیم! چهره ماندگار فیزیک، بنیان‌گذار گروه فلسفه علم و استاد ممتاز دانشگاه صنعتی شریف نیز از جمله فرهیختگانی است که همین دغدغه را دارد و معتقد است که برخی در محیط دانشگاه‌ها، صریحاً جوان‌ها را تشویق می‌کنند تا به خارج مهاجرت کنند!

نکته مهمی که رهبری درخصوص آن فرمودند: "مهاجرفرستی" و اینکه عناصری در بعضی دانشگاه‌ها، جوان نخبه را از آینده مأیوس، و او را به ترک میهن تشویق می‌کنند، صریحاً خیانت به کشور و دشمنی با آن است و دوستی با آن جوان هم نیست.

چرا مسئولین در مناظره‌های تلویزیونی شرکت نمی‌کنند تا معلوم شود چه خطاهایی رخ می‌دهد؟ اصلاً نمی‌آیند رسیدگی کنند. در بحث فرار مغزها، جناب دکتر میرشمسی جمله‌ای را گفت که من هم از ایشان (در جاهای مختلف) نقل کردم؛ می‌گویند نگوئید "فرار مغزها" بگوئید "فراردهی مغزها" و من این را دارم می‌بینم. وقتی استاد دانشگاه به دانشجو می‌گوید حتماً برو خارج، دیگر چه می‌توان گفت؟! یکی از دوستان من تعریف کرد که برای کاری، پیش یکی از اساتید دانشگاه صنعتی شریف که رتبه بالایی هم داشت رفته بودم. یکی از دانشجویان آن استاد آمد و استاد از او پرسید پذیرش گرفتی؟ دانشجو جواب داد پذیرش گرفتم، ولی سفارت آمریکا ویزا نمی‌دهد. استاد گفت نامه‌ای برای وزارت امور خارجه آمریکا می‌نویسم (تا کار ویزا انجام شود).

این موضوع شوخی دارد؟! صریحاً دارند تشویق می‌کنند که جوان‌ها به خارج بروند. قرار شد در دانشگاه صنعتی شریف مرکزی ایجاد کنند که زمینه را برای ادامه تحصیل دانشجویان در خارج فراهم کند. نامه‌ای به دکتر غلامی (وزیر علوم وقت) نوشتم که اجازه ندهید این کار در دانشگاه انجام شود؛ یعنی جایی در دانشگاه ایجاد شود که این کار (مهاجرت) را ترویج می‌کند. گفتند انجام نمی‌دهیم، اما این مرکز تأسیس شد و تمام. به طور خودکار دارد به این موضوع کمک می‌شود. وقتی معاون وقت بین‌الملل وزارت علوم صریحاً پُز می‌داد که این تعداد قرارداد با دانشگاه‌های خارج داشته‌ایم،‌ وقتی وزارت علوم به دانشگاه‌ها ابلاغ می‌کند که اگر استاد مقاله نوشت و در مقاله،‌ اسم یک استاد خارجی را هم بود، امتیاز مقاله بیشتر است، دیگر چه انتظاری دارید؟

روزی در یکی از دبیرستان‌های تیزهوشان سخنرانی داشتم. بعد از سخنرانی، زمانی که دبیران و دانش‌آموزان حضور داشتند، به معلم‌ها گفتم سر کلاس از دانش‌آموزان بپرسید اصلاً برای چه درس می‌خوانند؟ دیدم دبیران خندیدند و جوابی ندادند. بعد که دانش‌آموزان رفتند، معلم‌ها به من گفتند که دانش‌آموزان سر کلاس فقط یک سؤال از ما می‌پرسند: کدام دانشگاه ایران وارد شویم تا سریع‌تر بتوانیم پذیرش دانشگاه‌های آمریکا و اروپا را بگیریم؟!!

عُلقه (به کشور و میهن) دارد از بین می‌رود. می‌خواهید معنی عُلقه را بدانید،‌ پروفسور فضل‌الله رضا (چهره ماندگار و رئیس سابق دانشگاه تهران) را در نظر بگیرد. ایشان ذخیره‌ای برای کشور بود. زمانی که رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بودم، جایزه علم و دین خواجه نصیر را برای پژوهشگری که بهترین مقاله را در این زمینه بنویسد، بنا نهادیم. برخی از علما قم مقاله ارسال کردند و در نهایت، مقاله پروفسور رضا به عنوان مقاله برتر انتخاب شد. در دیداری که با هم در پژوهشگاه داشتیم، پروفسور رضا گفت، من اخیراً مهمان وزارت امور خارجه بودم. یک عده از اساتید ایرانی مقیم آمریکا را دعوت کرده بودند که به ایران بیایند تا با دانشگاه‌های کشور همکاری کنند. معنی عُلقه را اینجا می‌فهمید. ایشان گفت مهمان وزارت خارجه بودم، اما باید یک انتقاد کنم؛ اینها همه دوستان‌شان را دعوت کرده بودند که آمدند و ملک‌هایشان را فروختند و تبدیل به دلار کردند و با خود بردند. گِله پروفسور رضا این بود که چرا؟!

این موضوع را خودم در سفر به چین دیدم. برندگان جایزه نوبل فیزیک چینی‌الاصل که در آمریکا زندگی می‌کردند، سالی چندبار به چین می‌آمدند تا به دانشگاه‌ها و امور پژوهشی کشورشان کمک کنند. خودم سه نفر از برندگان جایزه نوبل فیزیک چینی‌الاصل مقیم آمریکا را در چین دیدم. اما چند ایرانی را اینطور می‌بینیم؟ این افراد چرا برنمی‌گردند؟ چون آنجا رفاه اساسی دارند و فرهنگی که با آن بزرگ شده‌اند، فرهنگ مادی است، نه فرهنگ معنوی. در کشور از ایرانی‌های مقیم خارج استقبال می‌کنند، اما آنها با فرهنگ آنجا بزرگ شده‌اند. فرهنگ قوی‌تری نیاز است تا بتواند روی این افراد کار کند. (ایرانیان مقیم خارج) حتی اگر کتاب‌هایی که در ۳ دهه اخیر در آمریکا و انگلیس چاپ شده‌اند را می‌خواندند، حتماً به کشور باز می‌گشتند. بزرگان فیزیک فکرشان را خیلی کل‌نگر کرده‌اند و فقط به کار تخصصی خودشان نمی‌پردازند. کل جهان و جامعه انسانی را می‌بینند. فیزیکدان‌های آمریکا به کلینتون (رئیس جمهور وقت آمریکا) نامه‌ای نوشتند که چرا این میزان اسلحه تولید می‌شود و این روند را متوقف کنید؛ ولی این چیزها اصلاً برای ما مطرح نیست.

ایرانی‌هایی که در غرب بزرگ می‌شوند، در شرایط رفاه هستند و وقتی به کشور می‌آیند، باید با حداقل معیشت زندگی کنند. ایران اگر با پختگی عمل می‌کرد، همه این ایرانی‌ها جذب کشور می‌شدند و اگر روی فرهنگ آنها هم کار کرده بود، دیگر دافعه‌ها روی آنها اثر نداشت. دانشجوی درجه یک دکترا داشتم که تمام حواسش جمع ایران است. تنها چیزی است که وقتی این ناهنجاری‌ها را می‌بینید،‌ به انسان قوه می‌دهد و حس می‌کنید که چیزهای خوبی هم هست. از سراسر ایران مکاتباتی دارم و این حس بیداری را در بعضی از جوانان کشور می‌بینیم و لذت می‌برم؛ ولی محیط این تیپ (وطن‌پرست) را پرورش نمی‌دهد.

خانواده‌ها هم همان فرهنگ را پیدا کرده‌اند؛ خانواده‌ها هم فرهنگ‌شان غربی شده است، ولی فکر کشورشان نیستند که بالاخره به آن مدیون هستند، در آن بزرگ شده‌اند و کشور برایشان هزینه کرده است؛ ولی به فکر کشور نیستند. مگر شوخی دارد که انسان فرزندش را برای همیشه آن سمت خط بگذارد؟ آن فرزند هم چطور راضی می‌شود که پدر و مادری که اینقدر برای او زحمت کشیده است را تنها بگذارد و برود؟ حالا بعضی هستند که هر سال یا دو سال یکبار به والدین خود سر می‌زنند، اما اکثر کسانی که می‌روند، دیگر با این طرف کاری ندارند! عُلقه خانوادگی زمانی که ما بچه بودیم خیلی قوی بود. سخنرانی در اصفهان داشتم و در جمع خانواده‌ها گفتم دیگر به پرورش فرزندان‌تان در دبستان و دبیرستان تکیه نکنید؛ خودتان هم متعهد باشید که فرزندان‌تان صاحب فرهنگ باشند.

مصاحبه: خبرگزاری دانشجویان ایران (27/1/1401)

منبع: دیدراه شماره 1- دفتر مطالعات فرهنگی جهاد دانشگاهی


نظر شما :